برخی شیوه های آموزش و تربیت اخلاقی و ارزشی
درباره رویکردهای آموزش و تربیت اخلاقی و ارزشی تحقیقات فراوانی انجام شده است که ذکر همه آنها در چنین فرصتی ممکن و ضروری نیست. آنچه از این تحقیقات برمیآید این است که این رویکردها کاملاً متنوع و متکثرند؛ چنانکه این تکثر و تنوع را در زمینه مدلها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی نیز میتوان شاهد بود. این تنوع خود البته ناشی از تنوع در تعابیر مربوط به مفهوم تربیت اخلاقی، توقعی که ما از آن داریم و مسائل و مشکلاتی که تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی از آن رنج میبرد، میباشد.
برای تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی یکی از مهمترین و اساسیترین رویکردها، رویکرد غیرمستقیم یا رویکرد تلویحی وضمنی (ImplicitApproach) است. براساس این رویکرد، عقاید مذهبی و ارزشی باید به طور تلویحی و ضمنی در تجربه کودک و در موضوعاتی که برنامه درسی مدارس او را شکل میدهند، نهفته و مستمر باشد. به نظر این گروه، عقاید مذهبی در همه تجربههای ما جنبه تلویحی و ضمنی دارد.(26)
رویکرد دیگری که برای تربیت اخلاقی وجود دارد، رویکرد مبتنی بر تأکید بر جنبههای ذهنی اخلاق و ارزشهاست و اخلاق نمودی از فعالیتهای درونی فرد است که به صورت مقاصد و نیات مشخص متجلی و بیان میشود. الگوی پیاژهای و نوکانتی نمودی از فعالیتهای درونی فرد است که به صورت مقاصد و نیات مشخص متجلی و بیان میشود.
نظر کلبرگ الگوی پیاژهای اخلاق، رشد و تحول اخلاق از عملیات عینی و خودمحوری اخلاق به سمت عملیات ذهنی و خودمختاری اخلاق پیش میرود. مهم هماهنگی و همسانی اصول و تصورات ذهنی در برخورد با شرایط اخلاقی است. اخلاق امری درونی و ذهنی است که بر اساس قاعدهها و اصلهای عقلانی شکل خواهند گرفت.(27)لبته کلبرگ که خود متأثر از پیاژه است، به رویکرد تحوّلشناختی (CognitiveDevelopment) توجه دارد. پیاژه مبدع این رویکرد است و سپس ویلیام دومن (Daman)، رالف موشر (Mosher) و ویلیام پری (Perry) به آن پرداختند.
پیاژه بر این باور بود که انسان یادگیرندهای کنجکاو و جستجوگر است. انسان پیش از آنکه به واسطه شرطیشدن بیاموزد، به طور بالقوه به پذیرش تجربیات دیگران و تأثیر بر تجربیات دیگران میپردازد. تسریدادن روند تحول عقلانی بر روند تحول اخلاقی کار پیاژه است و به نظر او تحول اخلاقی در روند و توالی منظم و طی مراحلی خاص صورت میگیرد. کلبرگ (Kohlberg,1969) نیز مراحلی را مورد توجه قرار داده است که به مراحل تحول اخلاقی – شناختی (Cognitive – MoralDevelopment) معروف است. به زعم او تربیت انسان مراحلی را داراست: همچون مرحله تشویق و تنبیه، مرحله جهتگیری ابزارگونه، مرحله جلبنظر دیگران، مرحله نظم و قانونپذیری، مرحله ارتباط اجتماعی و حقوق فردی و نهایتا مرحله جهتیابی اخلاقی.(28)
رویکردی چون رویکرد مراقبتی یا پاداش (CareApproach) و یا رویکرد مسئولیت اجتماعی نیز مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. گیلیکان در سال 1982 به این رویکرد توجه نمود. او ریشهی فلسفی این رویکرد را طبیعتگرایی عملگر (PragmaticNaturalism) و فمنیسم (Femenism) میداند.(29) بوردیو (Bourdio,1977) و گودل (Godel,1980) به رویکرد پیامدگرایی (الگوی عینی اخلاقی) توجه نمودهاند. این دیدگاه، دیدگاهی غایتگرایانه (Teleological) است که نقطه عزیمت در کردار اخلاقی را مبنای هدف و غایت فعل اخلاقی قرار میدهد. نتایج و پیامدهای فعل اخلاقی مهم است و به علت و اثر کردار اخلاقی و نه اصول و قواعد آن توجه میکند.(30) دیویی نیز در پرداختن به رویکردهای تربیت اخلاقی، نسبت به بعضی رویکردها ازجمله رویکرد الهیاتی (Theological) بیان ارزشها انتقاد میکند و معتقد است که این رویکرد ارزشها و اخلاق را چیزی فراتر از خواست و تمایل انسانها میداند و سعی دارد ارزشها را به انسانها تحمیل نماید و اینکه ارزشها جنبه مافوق انسانیاند.(31)
رویکرد علمی (ScientificApproach) نیز مورد توجه استج (Stege) واقع شده است. او معتقد است که این رویکرد ارزشها و اخلاق را از زاویه آثار بیرونی آن مینگرد. زیرا تحول اخلاقی بهطور ذاتی (درونی) نگریسته نمیشود. بنابراین، ارزشها نیز باید به لحاظ آثار بیرونی آن نگریسته شوند و به جنبههای عینی و فیزیکی آن توجه شود.(32)
تبیین ارزشها (ValuesClarification) نیز رویکردی است که بسیار مورد توجه اندیشمندان واقع شده است. این رویکرد، به عنوان یک نهضت و حرکت، ریشه در نیمه 1960 دارد که نقش مدرسه از آن به بعد این شد که ارزشها را تبیین و تصریح نماید. مدرسه باید نقش بیطرفانه داشته باشد، و از طریق بازیها و تمرینهای کلاسی، ارزشها را تبیین کرده و وضوح بخشد.(33) افرادی چون هارمن و سیمن (HarmonandSiem,1966)نیز به این رویکرد توجه خاصی داشته و معتقدند که تبیین ارزشها و روشنکردن دامنه و حدود و ثغور آنها نقشی اساسی در آموزش و یادگیری آن دارد.(34)
تحلیل ارزشها (ValuesAnalysis) نیز رویکرد دیگری است که مورد توجه قرار گرفته است. فرانکل از حامیان اصلی این رویکرد است و معتقد است که دانشآموزان میباید قادر باشند برای نمونه درباره این سؤال که چرا نباید دزدی مجاز باشد، استدلال و تحلیل اخلاقی نمایند.(35) البته این رویکرد مورد توجه کومبز (Coombs)نیز واقع شده است. از نظر کومبز تحلیل ارزشها بهترین و مؤثرترین راه تفهیم و آموزش ارزشها و اخلاقیات است.(36) رویکرد تحلیل روانی یا روان تحلیلگری (Psychoanalytic) از دیگر رویکردهاست. بنیانگذار این رویکرد زیگموند فروید (S.Freud) است. او روی ذهن ناخودآگاه مطالعه کرد و بعدا دانشمندی دیگر به نام برونو بتلهایم (B.Bettelheim) آن را بسط داد. در این رویکرد طبیعت انسان ریشه در یک سلسله تحرکات غیرعقلانی دارد. این تحرکات باید کنترل شوند. البته این نظریه، یک نظریه جامع مربوط به شخصیت است.(37)
رویکرد یادگیری اجتماعی نیز مورد توجه بسیاری از جامعهشناسان روانشناسان تربیتی واقع شده است. این رویکرد مورد توجه تجربهگرایانی چون لاک (Lock)، رفتارگرایانی چون جان واتسون (Watson) و اسکینر (Skinner) واقع شده است. در این رویکرد افراد به چند طریق به یادگیری اجتماعی و اخلاقی میپردازند. ابتدا به طریق تدریس مستقیم و سپس به طریق مدلسازی یا الگوپردازی و تقلید و تقویت. روانشناسی به نام مکوبی (Maccoby,1980) نوشته است که رفتار اخلاقی رفتاری است که گروه آن را به عنوان خوب یا بد (درست یا نادرست) تعریف کرده باشد؛ زیرا مجازات اعمال و رفتار غیراخلاقی و پاداش دادن به اعمال اخلاقی در دست گروه است. گفتن خوب و بد نه به فرد، بلکه به خارج از او بستگی دارد.(38)
امیل دورکیم نیز در سال 1973 اعلام کرد که خانواده واحد اجتماعی کوچکی است که به انعکاس کل سیستم اجتماعی و خواستهای اجتماعی میپردازد. مدرسه نیز جزء کوچکی از اجتماع و در بطن آن قرار دارد و تلاش میکند تا کودکان را اجتماعی بارآورد. تئوری یادگیری اجتماعی بعدا در روانشناسی نیز جای خود را بازیافت.(39)
امروزه پست مدرنیسم (Postmodernism) نیز تأثیر فراوانی بر بحث اخلاق و ارزشها بهجای گذاشته است. چنانکه رویکرد پست مدرنیستی در مورد تربیت اخلاقی و ارزشی نیز امروزه به عنوان رویکرد رقیب دیگر رویکردها شناخته شده است. تأثیر پست مدرنیسم بر پارادایمهای تربیت اخلاقی و ارزشی خودبخود رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی را نیز متأثر ساخته است. چنانکه هیک (Hick) در مورد تأثیر مدرنیسم بر نحوه نگاه به مذهب میگوید:
در طول دو دهه اخیر، تأثیر فلسفه پست مدرنیستی و نهضتهای معاصر علایق مربوط به مطالعه مذهب را تغییرجهت داده است، به نحوی که مطالعه مذهب به عنوان یک هویت خارجی و مقتدر نظامدار (سیتماتیک) یا مذهب نهادینه شده (Institutionalized) به مطالعه سنت(Tradition) به عنوان آداب و رسوم و اعمال و عقاید محلی مختلف یا مذهب شخصی شده (Personalized)تغییرجهت یافته است.(40)
هنگامی که پست مدرنیسم دین و اخلاق دینی را به سنت تنزل میدهد، دیگر آن اقتدار دینی وجود ندارد بلکه اختلافات و تنوعات سنتها وجود خواهد داشت. بر این اساس رویکردهای تربیت اخلاقی نیز کاملاً متعدد و جامع خواهند بود. چنانکه کلایو بک (CliveBeck) در مقاله خود تحت عنوان «پست مدرنیستم و تربیت اخلاقی» از رویکرد یادگیری جامع (ComprehensiveLearningApproach) برای تربیت اخلاقی سخن میگوید. رویکرد جامع یادیگری بر این باور است که اخلاقیات باید به زمینههایی چون مطالعه فرهنگ، سیاست، اقتصاد، تاریخ، هنر، علم و تکنولوژی مربوط باشد. مطالعات اخلاقی موجود در مدرسه باید عملاً حوزههای وسیعی را دربر گیرد. رویکرد به ارزشها باید رویکرد باز باشد.(41)
البته پست مدرنیستها به طور مستقیم و صریح به تربیت اخلاقی و ارزشی اشاره کمی دارند و با مطالعه نوشتهها و آثار ریچارد رورتی (Rortty) به عنوان یک پست مدرنیست میتوان دریافت که این جنبش اشاراتی غیر مصرح درباره تربیت اخلاقی دارد. رویکرد پست مدرنیستی به هر حال در مورد تربیت اخلاقی، رویکرد ضد بنیادگرایی (Anti-Fundamentalism)، تکثرگرایی (Pluralism)، ضد اقتدارگرایی (Anti-Authoritarianism) مبتنی بر مسئولیت مشترک (Solidarity) و مبتنی بر رویکرد یادگیری جامع است.
رویکرد عمل (نظریه عمل، Activity) نیز به عنوان یکی دیگر از رویکردها مورد توجه است که خود چند مدل اساسی تربیت اخلاقی و ارزشی را دربر دارد. همچون ساخت معقول یا مدل ایجاد توان تعقل (Rational-BuildingModel;Sharerandstrong,1982)، مدل ملاحظه ارزشها (Values-Consideration;Thomas,1975)، مدل عمل اجتماعی (SocialAction;Newman,1975).(42)
درباره روشهای آموزش و تربیت اخلاقی نیز تحقیقات فراوانی صورت گرفته است که میتوان به نمونههایی از آن اشاره نمود. طرفداران رویکرد عمل (نظریه عمل) به سه روش اساسی مربوط به ترتیب اخلاقی و ارزشی اشاره مینمایند ازجمله پاداشدادن (Caring)، داوری کردن (Judging) و عملکردن (Acting). از نظر این گروه پاداشدادن به رفتارهای خوب، ایجاد توان داوریکردن و کمک به تجربه و عملکردن یک رفتار خاص ارزشی و اخلاقی از مؤثرترین روشهای تربیت اخلاقیاند.(43)
روشهای دیگری چون تغییردادن ارزشها (ValueTransformation)، اخلاقیسازی (Moralization)، کمک برای تصمیمگیری شخصی (PersonalDecisions)، برانگیختن برای رفتار و عمل درست of Concrete Acts) (Stimulation و خودآموزی (Self-Education) نیز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان واقع شده است (Schneid,1979).
تعامل و گفتگو (InteractionandDialogue)، مباحثه (Argumentation)، ایجاد مفهوم یا مفهومسازی (ConceptBuilding) و ایفای نقش (Roleplaying) نیز از رویکردهایی است که مورد توجه عدهای دیگر از صاحبنظران تربیتی قرار گرفته است. عدهای این روشها را به دو دسته کلی مستقیم (Direct) و غیرمستقیم (Indirect)تقسیم میکنند، تا با این تقسیمبندی کلی روشهای فرعی را انتخاب و تدوین نمایند، که در این میان البته بعضیها به روشهای مستقیم و بعضی به روشهای غیرمستقیم باور دارند. چنانچه بروباخر در این مورد میگوید که امروزه به وضوح در مدارس عمومی آموزش مستقیم مذهبی وجود ندارد، و هر کسی میداند که این نفی آموزش مستقیم مذهبی ناشی از این حقیقت است که طرفداران و دوستداران مذهب قادر به مقایسه طرح متمایز تعلیم و تربیت مذهبی یا اخلاقی نیستند. به همین خاطر مدارس به آموزش غیرمستقیم توجه بیشتری مینمایند. مسئله اصلی این است که آیا میتوان اخلاق را به طور راضیکننده و جدا از مذهب تعلیم داد. موافقان و مخالفان این تمایز سعی دارند تا روشهای متمایز و خاصی را برای تربیت اخلاقی تدوین نمایند.(44)
کلبرگ نیز با تأکید بر رویکرد تحولشناختی، روشهای تربیت اخلاقی را نیز متأثر از آن میداند و بر این باور است که این رویکرد از آن جهت شناختی است که تعلیم و تربیت اخلاقی نیز شبیه تعلیم و تربیت عقلانی ریشه در برانگیختن تفکر خلاق کودک درباره مسائل اخلاقی و تصمیمگیریهای اخلاقی دارد. و این رویکرد، تحولی است از آن جهت که به نظر میرسد اهداف تربیت اخلاقی با حرکت به سمت مراحل رشد اخلاقی، تغییر میکنند. این رویکرد در درون خود روشهایی را همچون بحث آزاد، روش سقراطی و کمک به استدلال اخلاقی و حرکت به سمت مراحل بالاتر رشد را داراست.(45) روش تبیین ارزشها نیز دانشآموزان را درگیر تفکر درباره ارزشها و بحث پیرامون آن میکند.(46) بعضیها به معلم به عنوان روش تربیت اخلاقی و ارزشی مینگرند. بوتس (Butts) معتقد است که مدارس در طول تاریخ مدلی بوده است برای آموزش هنجارها، رسوم، آداب و عقاید و رفتارهای فرهنگی. روشهایی چون معلم به عنوان یک مدل (Teacher – as – Model) روش قدیمی است ولی روش توضیح و تبیین ارزشها و روش توسعه و تحولشناختی روشهای جدید هستند.(47)
تلقین (Indoctrination) نیز دیگر روشی است که مورد توجه برخی قرار گرفته است. جی جر (Geiger) در مورد تلقین به عنوان روش آموزش و تربیت اخلاقی تحقیق کرده و سعی نمود تا آن را از تعلیم و تربیت جدا کرده و تفاوت آن دو را طرح نماید. به نظر او هر دو روش (تلقین و تعلیم و تربیت) سعی دارند تا بر رفتار فرد مؤثر باشند. اما در تعلیم و تربیت تأثیر به سمت انتخاب مسئولانه توسط خود فرد و تلاش برای خودشکوفایی است، ولی در تلقین تأثیر برای کنترل و هدایت بیرونی فرد است.(48)
احترام به شخصیت کودک به عنوان یکی از روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی مورد توجه است. محیط کلاسی محیط برانگیزاننده احترام، رقابت و همکاری به دیگران است. مشاهده و تقلید نیز روشی دیگر برای این منظور است. آلبرت بندورا (Bandura) معتقد بود که اغلب یادگیریهای افراد بهویژه در سنین پایین از راه مشاهده رفتارهای تقویتشده الگوها صورت میگیرد. علاوه بر این، فراهمکردن تجربه عملی به عنوان روشی دیگر مورد توجه است. درگیرکردن کودکان با شرایط و موقعیتهایی که در آن امکان انجام اعمال خلاف مقررات اجتماعی وجود دارد، مورد نظر این روش است، و کودکان با مقاومت در برابر وسوسه انجام آن یا برعکس اقدام به آن در مقابل نتایج کردار خود قرار میگیرند.(49)
روشهای دیگری نیز برای تربیت اخلاقی و ارزشی وجود دارند که به نظر ریان (Rayan) میتوان آنها را به چهار «E×» طبقهبندی نمود. 1 – ترغیب (Exhoration) که در این روش کودکان به طرق مورد نظر اخلاقی و ارزشی ترغیب میشوند. 2 – تمثیل (Example) که به معنی ارائه نمونه و یا مثالی است که دانشآموزان میبایست به آن گرایش یابند و از آن تقلید نمایند. 3 – ایجاد توقع (Expectation) که از دانشآموزان توقع و انتظارات خاصی داشته باشیم. 4 – روش تجربه و آزمایش (Experiment) که از دانشآموزان بخواهیم تا رفتار یا عمل خاصی را تجربه نمایند.(50)
به هر حال رویکردها و روشهایی را که در این مجموعه متذکر شدهایم، تنها بخشی از مجموعه رویکردها و روشهایی است که میتوان از آنها به عنوان رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی نام برد، که تفصیل تمامی رویکردها و روشها و ذکر توصیفی آنها را باید در دیگر پژوهش جستجو نمود.
3. نتیجه
هیچ جامعهای نمیتواند مستقل از ملاحظات اخلاقی و ارزشی به سامانبخشی امور اجتماعی و فرهنگی خود اقدام نماید؛ به این خاطر که مسئله اخلاق و ارزشها مقولههایی هستند که تمامی مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و رفتاری را متأثر میسازند. البته آنچه که در امر اخلاق و ارزشها مهم است، علاوه بر تأکید بر ضرورت توجه به اخلاقیات و ارزشها، توجه به روشها و رویکردهای درست آموزش اخلاقی و ارزشی است. بسیاری از تردیدها و ابهاماتی که نسبت به اخلاق و ارزشها وجود دارد، نه لزوما بهخاطر تردید در ضرورت، بلکه بهخاطر تردید نسبت به روشهای آموزش و تربیت اخلاقی در مدارس و دیگر نهادهای مربوط است. این تردید نیز خود ناشی از فقدان مدل خاص و روشن تربیت اخلاقی و ارزشی است. بنابراین، تبیین و ارزیابی روشها و رویکردهای مؤثر تربیت اخلاقی و ارزشی میتواند گام مؤثری در جهت حل معضلات مربوط به تربیت اخلاقی و ارزشی به حساب آید. هدف ما در این مقاله نیز طرح و بررسی مختصر روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی بهمنظور تبیین تنوع جهتگیریهای موجود در زمینه تربیت اخلاقی و ارزشی و بیان اهمیّت جایگاه روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی است.
در مقاله ای با عنوان روش های اثربخش در تربیت کودکان و نوجوانان وشته حسن خلجی و مرضیه محمد خانی
روش های: الگوآفرینی، محبت، تشویق، بصیرت بخشی
و قصه گویی، مؤثّرترین روش های قرآنی هستند که والدین و مربّیان را در درونی کردن
آموزه های دینی در کودکان و نوجوانان یاری می دهند